---
اسمی در ميان هزار نام ديگر؛
خاطرهای در بين ميليونها خاطرۀ ديگر؛
من برای تو بهانهای هستم برای گذر زمان،
مثل هزاران نفر ديگر.
آيا میتوانم به تو خرده گيرم؟
آيا هرگز لاکپشت میتواند از آهو گلهمند باشد، چون از او سريعتر و سبکبالتر
است؟
آری، هميشه اين آهوست که شاداب به اطراف جستوخيز میکند،
و هميشه اين لاکپشت است که گوشهای درون لاک خود بايد کز کند،
تا بپوسد،
و هر لحظه، هزار بار بميرد، و دوباره زنده شود، تا باز هم بتواند بميرد.
از گفتن اين همه چه فايده؟ چه کسی میخواهد از آنچه در دل لاکپشت میگذرد
خبردار شود؟
او آذوقهای بزرگ از تنهايی درون لاکش دارد،
که هيچکس دوست ندارد در آن شريکش شود.
- نوشته